نگاهی به "تأملی چند در برخورد با توابین"!

(مصاحبه آقای ایرج مصداقی با ماهنامه آرش، شماره 97)

 

فرشاد بهرنگی

 

 

اخيرا نوشته‌ای از آقای ايرج مصداقی در سايتهای چون ديدگاه، گزارشگران، و ... تحت نام "تاملی چند در برخورد با توابين" انتشار يافته است که مطالعه آن و به خصوص شيوه برخورد نويسنده با توابها بار ديگر بر ضرورت و اهميت شناخت پديده "تواب" تاکيد کرده و مهمتر از آن چگونگی برخورد صحيح با مسئله توابين را با برجستگی مطرح می‌سازد. در اين نوشته من سعی می‌کنم تا ضمن برخورد با نظرات ایشان، نگاهی هم به عواقب برخورد نادرست بخشی از اپوزیسیون رژیم در خارج از کشور به مقوله یاد شده داشته باشم. شاید این نوع برخورد، همان چیزی باشد که آقای مصداقی نیز بدنبال آنند، یعنی فراهم نمودن بستر مناسب برای "آشنا شدن با فرهنگ گفتگو و تبادل نظر". اما قبل از هر چیز باید نکته‌ای را به خواننده محترم توضیح دهم. همانطور که خود آقای مصداقی در ابتدای مقاله خود صادقانه ابراز میدارند که نوشته ايشان: "پاسخی است از سوی من به پرسش‌های نشریه آرش در مورد توابین. این پرسش‌ و پاسخ‌ در ماه سپتامبر ۲۰۰۶ از طریق ایمیل انجام گرفت". یعنی اینکه این یک مصاحبه زنده و یا گفتگوئی در یک گردهمائی نبوده که سؤالاتی مطرح گردد و مصاحبه شونده فی البداهه جوابی بدهد و یا اینکه برای پاسخ به سؤالات احتمالاً از فرصت کافی بر خورد دار نباشد تا منظورش را بدرستی تفهیم کند، بلکه بر عکس همانطور که گفته شد این مصاحبه "از طریق ایمیل انجام" گرفته است. و این بدان معنی است که ایشان جهت پاسخ به سؤالات وقت کافی برای فکر کردن داشته و لغتهایشان را آگاهانه و از روی تعمق انتخاب نموده اند. این نکته ایست که خواننده گرامی در سرتاسر این مقاله‌ای که پیش رو دارید باید در نظر بگیرید.

حال اجازه دهید از همان سؤال اول شروع کنیم:

"- آیا شما گفتگو بین زندانیان سیاسی سابق و توابان را در خدمت فرهنگ دمکراتیک می‌دانید یا موجب مخدوش شدن مرزها؟ آن مرزها کدامند؟"

پاسخ:

"مسلماً یکی از ضعف‌های اساسی جامعه ما عدم آشنایی با فرهنگ گفتگو و تبادل نظر است. ما هیچ گاه از چنین موهبتی برخوردار نبوده ایم." و در ادامه می‌گويند: "در جامعه‌ای که فرهنگ گفتگو بین نیروهای سیاسی آن وجود ندارد ... گفتگوی سالمی بین نیروهای سیاسی جامعه در نمی‌گیرد، آیا طرح چنین سؤالی واقعی است؟" بگذریم از اینکه ایشان به سؤال خود پاسخ نمی‌دهند که "آیا طرح چنین سؤالی واقعی است" یا نه؟ اگر آری، پس ضرورت مطرح کردن این سؤال از سوی آقای مصداقی چیست؟ اگر نه، پس چرا به سؤال فوق جواب می‌دهد؟ چون فکر می‌کنم پاسخ دادن به سؤالات غیرواقعی اگر در غلطیدن به ذهنی گری نباشد، بستر مناسب برای چنین استنتاجی را فراهم می‌کند.

اگر واقعاً قصد پاسخگویی به سؤال فوق باشد، تجربه نشان داده است که حداقل در طی 17، 18 سال گذشته همواره مراسمهای گوناگون برای یادمان زندانیان سیاسی برگزار شده و با هر ضعف و کاستی ای که وجود داشته، "بین زندانیان سیاسی سابق" با گرايشات فکری متفاوت گفتگوهایی صورت گرفته است. اما آنچه که سؤال فوق را برجسته می‌سازد همان "گفتگو با ... توابان" است، که پرسیده می‌شود آیا این "گفتگو با ... توابان ... درخدمت فرهنگ دمکراتیک" هست یا نیست؟ و اگر این "گفتگو با ... توابان" صورت پذیرد، آیا "مرزها" "مخدوش" نخواهند شد؟ و آقای مصداقی که برای پاسخ به این سؤال وقت کافی برای فکر کردن دارند، اول یک تشر به سازمانهای سیاسی و آنانی که دارای ایدئولوژی ای هستند زده و آنان را متهم می‌سازد که: "به خاطر وجود منافع تنگ نظرانه گروهی و یا ایدئولوژیک در اکثر قریب به اتفاق مراسم‌های برگزار شده حتا تمایلی نیست که داستان و روایت قتل‌عام از دهان کسانی که مستقیماً در آن حضور داشته‌اند و شاهد و ناظر فاجعه بوده‌اند، شنیده شود. حتا حاضر نیستند از اسناد و مدارک و شواهد دیگران و یا کسانی که روایت متفاوتی از آن‌ها دارند، در محکومیت رژیم استفاده کنند! این مربوط به همه گروه‌های سیاسی است". (تاکیدات از من است) آیا این اظهارات صحت دارند؟ تا آنجائیکه من اطلاع دارم و خصوصاً حداقل طی ده سال اخیر، همواره یادمان زندانیان سیاسی بویژه برای بزرگداشت خاطره آنانی که در سال 67 قتل عام شدند، با اتحاد عمل سازمانهای متفاوتی صورت گرفته که ضمن داشتن گرایشات متفاوت، سعی کردند این مراسم را با همکاری یکدیگر سازمان دهند. در این مراسم‌ها "روایت قتل‌عام از دهان کسانی که مستقیماً در آن حضور داشته‌اند و شاهد و ناظر فاجعه بوده‌اند" نیز شنیده شده است. برای تعيين صحت این گفته می‌توانید با جستجو در همین سایت "دیدگاه"، "گزارشگران" و یا هر سایت مشابه دیگری به پاره ای از آنها دست یابید. اما، شاید آقای مصداقی منظورشان مراسمی که در تابستان سال 2004 در کلن آلمان توسط رفقای "گفتگوی‌های زندان"، صورت گرفت، باشد. مراسمی که به حق باید اذعان کرد، با زحمات و تلاشهای آن رفقا، با زیبایی کم نظیری انجام گرفت. اگر منظور ایشان این مراسم باشد، آنگاه بايد به ايشان خاطر نشان کرد که در آن مراسم نيز جمع کثيری از زندانين سياسی با تعلقات فکری مختلف حضور داشتند و حتی آقای مصداقی در تجارب خود نيز تائيد خواهند کرد که در دنيای واقعی و در شرايط مشخص امروز به هيچ وجه نمی‌توان همه کسانی که "مستقيما" در فاجعه قتل عام سال 67 حضور داشتند را در همه مراسم‌هائی که به مناسبت اين روز بر گزار می‌شوند جمع کرد. و اين به هيچ وجه به معنای تنگ نظری گروهی و ايدئولوژيک برگزارکنندگان اين مراسم‌ها نيست. اما اگر باز هم منظور آقای مصداقی مراسم کلن باشد بايد گفت که این موضوع چه ربطی به "همه گروه‌های سیاسی" دارد که آنها را به داشتن "منافع تنگ نظرانه گروهی و یا ایدئولوژیک" متهم می‌کنند؟ انگار که در جامعه سیاسی ما هر کس که تعلق تشکیلاتی به این یا آن سازمان سیاسی را دارد و یا از ایدئولوژی خاصی حمایت می‌کند، به خاطر تعلقاتش و ایدئولوژیش، "تنگ نظر"، مخل رشد "فرهنگ دمکراتیک" و... می‌باشند. خوب پرسیدنی است که آيا در دنيای واقعی ايشان کسی را سراغ دارند که فاقد ايدئولوژی و يا تعلق فکری خاصی باشند و آيا آنهایی که فرضا ایدئولوژی خاصی ندارند، و يا تعلق تشکیلاتی خاصی نیز ندارند، همه معصوم و فاقد اشتباه هستند؟ اگر چنین است، و تنگ نظر هم نیستند، پس باید ما شاهد "فرهنگ دمکراتیک" بسیار بالایی در جامعه باشیم، اگر چنین است پس ناراحتی و شکایت آقای مصداقی از چیست؟ برگزاری هر حرکتی میتواند نقص یا نقصهایی نیز داشته باشد، اما، این چشم بستن بر روی همه واقعیت است که حرکتی که واقعاً درخور و شايسته بزرگداشت همه عزیزان انقلاب بوده صورت گرفته و آنوقت آقای مصداقی با چنین بی رحمی ای اینچنین به آنها بتازند!! اما اگر منظور آقای مصداقی حرکت فوق نباشد، باز باید اذعان نمود که چرا آقای مصداقی چشمان خود را بر این واقعیت که چنین حرکت مثبت و بزرگی صورت پذیرفته است، بسته است؟ حرکتی که اتفاقاً برگزارکنندگان آن ادعای وابستگی تشکیلاتی به هیچ یک از سازمانهای سیاسی موجود را نیز ندارند، در طی سمینار مزبور چه از نمایندگان سازمانهای سیاسی موجود و چه از افراد مستقلی که در زمینه‌های گوناگون تحقیق یا کار می‌کنند، دعوت به عمل آوردند تا در طی یک سمینار دو روزه به تبادل نظر و گفتگو بنشیند. و اتفاقاً اگر آقای مصداقی عزیز قصد "گفتگوی ... سالم" را دارند، می‌بایست از حرکت فوق با تمام نواقص‌اش، که تلاشی بود برای فراهم آوردن بستری مناسب جهت "گفتگو با زندانیان سابق"، یاد می‌کرد. اما چرا اینکار را نکرد؟ برای اینکه وی نمی‌تواند از حرکتی یاد کند که ناقض ادعای ایشان مبنی بر "جامعه‌ای که فرهنگ گفتگو بین نیروهای سیاسی آن وجود ندارد" میباشد. اما باز هم پرسیدنی است که آیا واقعاً "فرهنگ گفتگو بین نیروهای سیاسی آن وجود" ندارد؟ فکر می‌کنم که باز هم آقای مصداقی کم لطفی می‌نمایند. کافی است نگاهی به سمینارهای سیاسی ای که به مناسبتهای گوناگون با تلاش سازمانهای سیاسی مختلف صورت می‌گیرد، به حجم مقالات و نشریاتی که در خارج از کشور از طرق گوناگون منتشر می‌گردند، بیاندازیم تا متوجه شویم که این ادعای آقای مصداقی نیز از پشتوانه محکمی برخوردار نیست. خواننده گرامی میتواند از مسئولین سایت "دیدگاه" و یا هر سایت مشابه دیگری، بپرسند که چند مگا بایت مقاله در اين رابطه در مخزن اطلاعاتی سایتشان موجود است و اگر اینها را چاپ کنند و روی زمین پهن کنند، چند کیلومتر از سطح زمین را خواهد پوشاند؟ ولی شاید این همه تلاش منظور آقای مصداقی را برآورده نمی‌کند، خوب منظور من و خیلی‌های دیگر را هم برآورده نمی‌کند، ولی متأسفانه همین است که داریم به جای اینکه دیگران را متهم به "منافع تنگ نظرانه گروهی" نمائیم، که فکر می‌کنم خیلی وقت است اینجور اتهام‌ها مد شده است، باید تلاش کرد تا سطح "فرهنگ دمکراتیک" را ارتقا بخشیم. از اين نکته که بگذريم فکر می‌کنم آنجائیکه آقای مصداقی قصد دارد به خود سؤال یعنی "گفتگو با ... توابان" بپردازد، پرسیدنی است که ایشان چه متدی را برای پاسخ گویی خود برگزیده اند. خصوصاً که شرایط مصاحبه این فرصت را در اختیار ایشان گذاشته که بخوبی آنچه که میخواهند را آماده و در اختيار خواننده قرار دهند.

آقای مصداقی بدرستی تصویری از کار تشکیلاتی "توابین" در زندان و هدفمند بودن اعمال آنها در راستای منافع رژیم ارائه میدهند: "توابان قدیم به عنوان یک جریان فقط در درون زندان‌های رژیم وجود داشتند. مانند یک تشکیلات و جریان به هم پیوسته عمل می‌کردند و ابزار سرکوب رژیم بودند. مشابه آن در هیچ کجای دنیا دیده نشده است. به همین دلیل فقط باید با نام تواب از آن‌ها یاد شود تا منحصر به فرد بودن و جنبه ایدئولوژیک داشتن جریان آن‌ها مشخص شود. در همه جای دنیا عنصر خائن و بریده وجود دارد. این عنصر ادعایی ندارد، دم و دستگاهی ندارد، از شبکه و تشکیلاتی برخوردار نیست، دم از ایدئولوژی و مکتب و مرام نمی‌زند. حال آن که در زندان جمهوری اسلامی درست بر عکس است. آن‌ها جریانند، رده بندی تشکیلاتی دارند، نشست تشکیلاتی گذاشته و وظایف را مشخص می‌کنند، رسماً و علناً به مسئولان بالاتر خود گزارش می‌دهند. دم از مبارزه در راه حق می‌زنند و تازه مدعی می‌شوند که «کفاره گناه ما سنگر شدن در جبهه‌ها.» بود ظاهراً آن‌ها به دنبال جانفشانی در راه عقاید جدید خود هم هستند!" اما مشخص نیست چرا ایشان از تأثیر عملکرد "توابین" بر علیه دیگر زندانیان سخنی به میان نمی‌آورند؟! آنچه که آقای مصداقی از مقوله تواب یاد می‌کند درست است، اما پرسیدنی است که آیا تمام واقعیت همین است؟ این عناصر تواب در "نشست تشکیلاتی" چه "وظایفی را" برای خود مشخص می‌کردند؟ "رسماً و علناً به مسئولان بالاتر خود" چه چیزی را "گزارش" میدادند؟ آیا این "توابین" فقط در نشستهای خود، بین خود، مسئولین اتاق و مسئولین کار‌های روزانه بند‌ها را تعیین می‌کردند؟ با خواندن عبارت فوق هیچ مشخص نمی‌شود که آخر این "توابین" چه کار کردند که "مشابه آن در هیچ کجای دنیا دیده نشده است"!! شاید ایشان فکر می‌کنند به اندازه کافی در این مورد در جاهای دیگر نوشته اند، اما در طی مصاحبه ای که ارائه میدهند و در ادامه آن قصد دارند از "مهر، شفقت، عطوفت و ملاطفت" در حق "توابین" صحبت کنند، آیا بهتر نبود که خواننده را تا اندازه ای در جریان جنایتهای این "ابزار سرکوب"، "که به اختیار و در زمانی که زیر فشار نبودند به همکاری با رژیم در زمینه‌های مختلف دست زده"، می‌گذاشتند و حداقل تأثیرات روحی عملکرد آنها برعلیه زندانیان دیگر را کمی به رشته تحریر می‌کشیدند؟ ایشان در جای جای مقاله‌اشان صحبت از "بخشش" می‌کنند، آیا شرط صداقت حکم نمی‌کند که ایشان باید به خواننده خود نشان دهند که چه کسانی را باید ببخشند؟ در ادامه ایشان بدرستی می‌افزایند که: "اما رژیم بعد از استفاده تمام عیار، آن‌ها را به بیرون از زندان پرتاب می‌کند. این افراد در بیرون از زندان دیگر به عنوان یک جریان نیستند، حتا ابزار سرکوب رژیم هم نیستند. مثل برف در مقابل آفتاب ذوب می‌شوند و از بین می‌روند." بله، رژیم با هر پدیده ای چنین رفتار می‌کند، یعنی وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد دیگر آنها را به بازی نمی‌گیرد. اما این ساده انگاری است فراموش کنیم که هرگاه رژیم برای پیشبرد اهداف پلیدش لازم بداند آنها را دوباره به خدمت میگیرد. اتفاقاً با شرحی که از عملکرد سبک کار تشکیلاتی "توابین" در زندان از سوی آقای مصداقی داده شده است، و اینکه آنها حتی حاضر بودند برای پرداخت "کفاره گناه"‌هانشان در "جبهه‌ها" مثل "سنگر" مورد استفاده قرار گیرند، پس منطقی می‌نماید که بپذیریم آنها میتوانند همواره چون ابزاری مناسب برای مورد استفاده قرار گرفتن از سوی رژیم بکار برده شوند. استفاده یا عدم استفاده از آنها تنها بستگی به نیاز رژیم، زمان و مکان مناسبش دارد. پس اگر منطقاً این را بپذیریم و به آن، "استثنا"هایی که آگاهانه در طول مصاحبه بدان اشاره نشده است را ، نیز بیافزایم دیگر نمی‌شود به راحتی ادعا کرد که در بیرون زندان آنها یعنی توابین، "حتا ابزار سرکوب رژیم نیستند." و احتمالاً آنقدر مفلکوک هستند که "مثل برف در مقابل آفتاب ذوب می‌شوند و از بین می‌روند". (برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهمی، منظور من از "تواب" همان چیزی است که آقای مصداقی عنوان کردند و تأکید نیز نمودند مشابه‌اش در هیچ کجای دنیا دیده نشده است. نه "بریده"‌ها و "خائنین"، هر چند "توابین" به معنی "ابزار سرکوب رژيم"، هم "بریده" بودند و هم "خائن"، اما هر بریده و یا خائنی "تواب" نبود)

در طی پاسخ دادن به سؤال دوم، آقای مصداقی که تصمیمش را مبنی بر بخشودن "توابین" گرفته است در جای جای پاسخش مرتباً به خواننده خود یادآوری می‌نماید که: "... این مسئله ای انسانی است"، "انسانیت چنین حکم می‌کند"، "کینه جویی و دشمنی را بایستی کنار گذاشت"، "... حتما باید گذشت کنیم. حتا به روی خود نیاوریم "به آن‌ها سرکوفت نزنیم. آن‌ها دوستان ما بودند"، و خلاصه اینکه طبق یکی از احادیث: "در عفو لذتی است که در انتقام نیست". خوب، در اینجا باید از آقای مصداقی پرسید که آیا واقعاً فکر نمی‌کنید با شیوه ای که برای برخورد با این قضیه اختیار کردید، خواننده را عامدانه به نا کجا آباد و يا بيراهه هدایت نمی‌کنید؟ چه اینکه اگر کسی چیزی غیر از آنچه که شما میخواهید مطرح کند، پیشاپیش محکوم به این خواهد شد که "حکم انسانیت را زیر پا گذاشته"، " با مسئله غیر انسانی برخورد نموده"، همچنان "کینه جویی و دشمنی" می‌کند، بویی از "گذشت و بخشش" نبرده و خلاصه اینکه آدمهای سادیسم داری هستند که فقط بلندند "سرکوفت" بزنند؟ آنهم بر علیه چه کسانی: "افراد درهم‌شکسته‌ای" که "نیاز به دریافت کمک و مساعدت دارند"، افرادی که برای کمک "دست دراز" کرده و "دست دراز شده را نباید پس زد"، "آن‌ها دوستان ما بودند که به خاطر وجود عوامل گوناگونی به سقوط کشانده شدند"، و مضاف بر آن، پیش تر در طی همین مصاحبه اعلام داشته اند که: "همه این بحث‌های انحرافی پس از حضور سیبا معمار نوبری در یک جلسه زنان به وجود آمده است". و چون ایشان توضیح نمی‌دهند که اولاً این "بحث‌های انحرافی" چه بوده و یا هستند؟ از سوی چه کسانی مطرح شده و اصولاً چرا انحرافی هستند، و حتی اشاره نمی‌کنند که سيبا معمار نوبری هنگامی که طبق همين سياست دارای بلندگوئی در ميان بخشی از اپوزيسيون شده چگونه تمامی معيارهای مبارزاتی، تمامی مقاومتها و رشادتهای زندانيان سياسی مقاوم را به مسخره گرفته و حتی از آنها طلبکار هم شده که چرا عليه جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند؟ پس می‌توان این نتیجه را گرفت که هر چیزی جز آنچه آقای مصداقی می‌فرمایند انحرافی بوده و حقیقت همین است که ایشان می‌گویند و پذیرش حقیقتِ ایشان نیز از سوی ما باید امری باشد واجب! اگر من درست نتیجه گرفته باشم پس از کسی که خودش بدرستی گلایه دارد که: "... گفتگوی سالمی بین نیروهای سیاسی جامعه در نمی‌گیرد"، انتظار نیز نمی‌رود که خواننده خود را این چنین در منگنه بگذارد و با هدایت کردن ذهنی وی، برایش تصمیم گیری نیز بکند!

آقای مصداقی در طی این مقاله گاهی به نعل می‌زنند و گاهی به میخ، گاهی صحبت از "بخشش" می‌کنند، و گاهی صحبت از "پاسخگویی اعمال" بنا بر حکم عدالت. و آنچنان مرزها به ناگهان مخدوش میشود که بالاخره خواننده نمی‌تواند تکلیفش را بفهمد ولی آنچه که بعد از اتمام خواندن مصاحبه در ذهنش نقش می‌بندد اینست که عده ای مفلکوک تحت شرایط سختی یه غلطی کردند. حالا هم که آقای مصداقی فرمودند اگر از گذشته خود و اعمال خود پوزش بخواهند و قاعدتاً یک بار دیگر "توبه" کنند،(که البته تاکنون نيز کسی شاهد چنين "پوزشی" نبوده) چرا نباید به آنها کمک کرد و حتی پیشقدم شد و ... مگر نگفته اند که در "عفو لذتی است که در انتقام نیست"؟ برای اینکه آقای مصداقی را به چیزی غیر واقعی متهم نکرده باشم اجازه دهید به نوشته ایشان مراجعه کنیم. ایشان در پاسخ این سؤال که: "تعریف شما از قربانی چیست؟ آیا شما توابان را در ردیف قربانیان رژیم قرار می‌دهید؟ آیا آن‌ها را رده بندی می‌کنید؟"، می‌فرمایند: "من از این نظر دفاع می‌کنم که هرگاه فردی یکی از حقوق شناخته‌ شده‌اش که توسط استانداردهای بین‌المللی تعریف شده ، نقض شود، قربانی محسوب می‌شود. بنا بر این توابان، حتا بدترین شان نیز جزو قربانیان رژیم هستند". توجه می‌فرمائید، "حتا بدترین شان نیز جزو قربانیان رژیم هستند". یعنی از آنانی که آگاهانه و از روی اختیار و یا شاید داوطلبانه "تیرخلاص" می‌زدند، یعنی از آنانی آگاهانه "در گلوگاه‌ها به شکار افراد می‌رفتند"، "در شعبه‌های بازجویی به شکنجه می‌پرداختند"، "در گشت‌های اطلاعاتی رژیم شرکت کرده و افراد را به تور رژیم می‌انداختند"، و خلاصه یعنی از آنانی که "... بندهای زندان را اداره می‌کردند و جنایاتی صد بار بدتر از پاسداران مرتکب می‌شدند"، و تازه "که به اختیار و در زمانی که زیر فشار نبودند به همکاری با رژیم در زمینه‌های مختلف دست زده"اند، بدتر سراغ دارید؟ البته اقای مصداقی شرطی هم قایل می‌شود و می‌گوید: "منظورم کسانی که دست در خون و شکنجه و ... داشته اند، نیست". ولی این به میخ زدن را با یک به نعل زدن یعنی با "قربانی خواندن" بدترین آنها که "دست در خون و شکنجه و...داشته اند"، جبران کرده و این "قربانیان رژیم" هم البته قابل گذشت اند!! فقط باید دوباره توبه کنند و ...

یکی از بدترین قسمتی که مصداقی مرزها را به هم می‌زند انجاست که می‌گوید: "ما انسانیم. هر یک از ما ممکن است در موقعیتی قرار گیریم که مرتکب خطا شویم. توابان نیز خارج از دایره این تعریف نیستند. خود من نیز بارها مرتکب خطا شده ام. اگر واقع بینانه و صادقانه برخورد کنم ضعف و سستی هم کم نداشته ام. همه‌اش که مقاومت و پایداری و استواری و ... نبوده است. همچنین بایستی توجه داشت در بسیاری موارد قضاوت در مورد آن‌ها و اعمالشان کار ساده ای نیست، به ویژه برای کسانی که آن شرایط را طی نکرده اند و یا در موقعیت آن‌ها قرار نگرفته اند." اینجا دیگر تعمداً آقای مصداقی میخواهند یک واقعیت مهم را فراموش کنند و از خواننده خود نیز انتظار دارد که در این امر با وی همراه باشد. این درست است که ما انسانیم و همه ما اشتباه می‌کنیم، اما اینجا صحبت بر سر اشبتاه انسانها نیست، صحبت بر سر توابینی است که طبق گفته آقای مصداقی: "که به اختیار و در زمانی که زیر فشار نبودند به همکاری با رژیم در زمینه‌های مختلف دست زده"اند. معلوم نیست چرا آقای مصداقی در اینجا خود را با "توابین" قاطی می‌کند؟!! انگار آقای مصداقی به تعریفی که خود در ابتدای مصاحبه‌اشان از تواب ارائه داده اند را چندان جدی نمی‌گیرند و بدان پایبند نیستند!

صدور حکم و یا رهنمودهایی مبنی بر "بخشش توابین"، در شرايط مشخص فعلی، هنگامی که سلطه اختناق و رژيم سرکوبگر جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست یعنی چه؟ چیزی که در ادامه به آن خواهم پرداخت.

اما اشکال ديگر آقای مصداقی در کجاست؟ ایشان در باره جمهوری اسلامی عنوان می‌کنند که: "این رژیمی است که به جنگ انسانیت رفته است".

باید خاطرنشان ساخت که جنگ مردم و به تبع آن نیروهای انقلابی و آگاه با جمهوری اسلامی فقط بر اساس "انسانیت" نیست. این جنگ جنگی است طبقاتی، برای اینکه طبقه ای از نظر کمیت بزرگتر اما محروم از حداقل امکانات زندگی است و طبقه ای دیگر از نظر کمیت کمتر و تقریباً صاحب همه چیز است. این دومی برای حفظ سلطه جهنمی‌اش دست به هر کار کثیفی می‌زند،مردم را می‌چاپد و استثمار می‌کند زنان را وحشيانه سرکوب می‌کند، آزادی بیان را از توده‌های محروم سلب می‌کند، حق برگزاری اجتماعات سیاسی، تشکیل تشکلات سیاسی و ... را از آنها می‌گیرد و به هر کسی هم که کمترين مقاومت و مبارزه ای بر عليه اين وضع جهنمی کند بدنهای مشبک شده از گلوله، طناب دار، بدنهای مثله شده در زیر شکنجه، انواع و اقسام امراض روانی و اجتماعی و ... ارزانی میدارد. در این راستا جنگ جمهوری اسلامی علیه مردم برای از بین بردن "انسانیت" در بین مردم نیست چه اگر این باشد، و اگر در این عرصه پیروز هم شود، بنا بر منطق "انسانیت" آقای مصداقی، باید بپذیریم که تازه مردم تبدیل می‌شوند به موجودات رذلی مثل خود گرداندگان جمهوری اسلامی! جنگ جمهوری اسلامی با مردم برای حفظ و بقای نظام گندیده ایست که موجب هر چه بیشتر فربه شدن طبقه حاکم به ضرر هر چه بیشتر نحیف شدن توده‌های محروم ماست. خوب اگر بخواهیم موضوع بحث آقای مصداقی یعنی پدیده ای به نام "تواب"، که طبق گفته ایشان: "مشابه آن در هیچ کجای دنیا دیده نشده است"، را با آنچه که الآن شرح داده ام ربط دهم، نتیجه این میشود که "توابین" در مقطعی از جنبش مبارزاتی توده‌ها، که هجوم گسترده و قاطعی از سوی رژیم به انقلاب توده‌ها و دستاوردهای آن صورت گرفته بود، پدیدار شده و در این کارزار طبقاتی، "توابین" به نفع نظام سرمایه داری و به نفع حامیان کثیف آن، تبدیل به ابزار سرکوبی شدند تا بهترین فرزندان خلق به قربانگاه فرستاده شوند.انقلاب مردم ما سرکوب گردد و در اعمال دیکتاتوری و سرکوب فاشیستی در زندانها بر علیه زندانیان در بند نقش مهم و اساسی ایفا کردند. به طوری که میشود به جرأت ادعا نمود نقش وحشیانه آنان در زندان در خیلی جاها از زندانبانان ( و حتی از خود شکنجه گران، چه اینکه شکنجه گر را معمولاً به هنگام بازجوئی میدیدی. اما این جانوران شبانه روز با شما بودند و به شما چون کنه چسبیده بودند) بیشتر بود.

 

در ادامه مسئله "بخشش" توابین، پرسیدنی است که ظرف زمانی آن چه هنگامی است؟ آیا انقلاب به پیروزی رسیده است، توده‌ها حاکم بر سرنوشت خود شده و پرونده "توابین" روی دست آنها مانده است؟ یا اینکه نه، نه تنها انقلابی به پیروزی نرسیده، نه تنها توده‌هایی به قدرت نرسیده اند، بلکه همچنان حکومت اختناق، در خیابانها توسط چماقداران و لباس شخصی‌هایش نفس کش می‌طلبد؟ همچنان زندانهایش انباشته از آزادیخواهان و مبارزین می‌شود؟ و اگر مبارزه صورت حادتری بخود بگیرد، تاریخ 25 ساله گذشته نشان داده که رژیم هیچ هراسی برای آفریدن جنایاتی حتی به مراتب وحشیانه تر از دهه 60 ندارد. در چنین شرایطی نتیجه عملی پیام "بخشش" توابین و یا به قول آقای مصداقی برخورد با آنها برطبق "موازین شناخته شده حقوق بشر" چیست؟ بگذارید برایتان کمی شرح دهم. شما که زندان جمهوری اسلامی را تجربه کرده اید و حتی پدیده "تواب" را از نزدیک با همه عملکرد ا ش شاهد بودیده اید، حتماً قبول دارید که وقتی از توابین اعاده حيثيت می‌کنند در واقع بر عليه مقاومت و روحیه مقاومت در زندان حکم می‌دهند. به این ترتیب فرد دستگیر شده فکر خواهد کرد که چه فایده که مقاومت کنم، چون دیگر مرزی برای ارزشها نمانده است. امروز را در زندان با گفتن غلط کردم می‌گذرانم و فردا هم با گفتن غلط کردم دیگری از امکاناتی "انسانی" برخوردار می‌شوم، چه اینکه "حتی سرکوفت" هم به من نمی‌زنند و حتی "به روی" من نیز نمی‌آورند. من هم دوباره صاحب بلندگو می‌شوم و دوباره خودم را مطرح می‌کنم، درست مثل خانم "سیما معمار نوبری". و بعد همه انسانهای آزاديخواه و مبارز زندانيان سياسی مقاوم با هزاران رنج جسمی و روحی ناشی از شکنجه‌های امثال اين خانم را هم متهم می‌کنم که بيخود مبارزه کردند و باعث اين همه بدبختی شدند يعنی از آنها طلبکار هم می‌شوم و نهايتا آنها را مقصرين وضع موجود جا می‌زنم. حال باید دید که نتیجه عملی تقسیم بندی توابین به "قدیمی" و "جدیدی" چیست؟ آيا نفس طرح "تواب جدیدی" به معنای اين نيست که رژیم همچنان از ابزار "تواب" برای پیشبرد مقاصدش چه در زندان و یا بیرون از آن دارد سود می‌برد. نتیجه اینکه "تواب قدیم"، پدیده ای نبود که بطور قطع پایان یافته باشد بلکه استمرار آن را ما امروز در شکل دیگری شاهد هستیم که گوشه ای از آن را در خارج از کشور شاهديم .

 

آثار مخرب اینگونه رهنمودها را ، آنهم توسط کسانی که تيغ زندان و شکنجه رژيم ضد خلقی جمهوری اسلامی بر تنشان به جا مانده و جمهوری اسلامی هنوز بر مسند قدرت نشسته، و مبارزات توده‌های ما رو به رشد بوده و هر روز ابعاد جدیدتری بخود می‌گیرد، به هيج وجه نمی‌توان ناديده گرفت.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com